زبانحال امام سجاد علیه السلام در شهر شام
آیـیـنــه زاده ام کـه اسـیــر ســلاسـلـم هجـده ستاره بر سـر نـیـزه مـقـابـلــم ما را زدنـد مـثـل اسیـران خــارجـی دارم هـزار راز نگـفـتـه در این دلـم چشم همه به سمت زنان یا به نیزه هاست غمگین ترین سوارۀ مجروح محـملم آتش گرفـت گــوشـۀ عـمـامه ام ولی زخم زبان به شعله کشیده است حاصلم مایی که باغ های جنان زیرپای ماست حالا شده خــرابــۀ این شهـر منـزلـم داغ رقـیــه پیــر نـمـود اهـل بیت را خـون لخته های کنج لبش گشته قـاتلم |